راهکار موفقیت استارت‌آپ‌ها در تامین مالی
آموزش کسب و کار, کسب درآمد اینترنتی، استخدام، کنکور
آموزش کسب و کار, کسب درآمد,کسب درآمد اینترنتی , استخدام، کاریابی، کنکور و دانشگاه

راهکار موفقیت استارت‌آپ‌ها در تامین مالی

 در کسب درآمد و راه اندازی یک کسب و کار پولساز تنها ایده خوب مناسب نیست اگرچه ایده و نیروی انسانی مهم است ولی یکی از موارد موفقیت داشتن منابع مالی مناسب است بدون تامین سرمایه کافی، ممکن است که کسب و کار سالها طول بکشد تا به کسب درآمد عالی و پولسازی برسد . استارت آپ های زیادی هستند که به خاطر نداشتن سرمایه کافی نتوانستند در بازار رقابت دوام بیاورند و شکست خوردند. راز موفقیت یک استارت آپ تامین منابع مالی و سرمایه لازم است که این کار با شبکه سازی میسر است.

بسیاری از موسسان به دام مشابهی می‌افتد. آن‌ها تمام انرژی و منابع خود را صرف ساختن محصول و یافتن مشتریان می‌کنند و زمانی که کارشان تمام شد، تازه متوجه می‌شوند که باید سرمایه‌ خارجی خود را افزایش دهند. بنابراین تلاش می‌کنند با پیداکردن سرمایه‌گذاران بالقوه و درخواست پول از آن‌ها زمینه را فراهم سازند و البته معمولا شکست می‌خورند. در آخر، هیچ پولی و گاهی از اوقات هیچ شرکتی برایشان باقی نمی‌ماند.

جذب سرمایه اغلب سخت‌ترین و بحرانی‌ترین قسمت راه‌اندازی یک کسب‌وکار است و ممکن است بسیار زمان‌بر باشد. معمولا از زمانی که جذب سرمایه می‌کنید تا زمانی‌که پول به دست می‌آورد و به درآمدزایی می‌رسید، به‌طور میانگین شش ماه طول می‌کشد. اما رسیدن به آن نقطه ممکن است بیشتر هم طول بکشد، مخصوصا از آنجا که سرمایه‌گذاران تمایل دارند روی پروژه‌هایی سرمایه‌گذاری کنند که موسسانِ آن‌ها را می‌شناسند. این بدین معناست که ممکن است لازم باشد قبل از این‌که بتوانید با موفقیت سرمایه‌تان را افزایش دهید، دوازده ماه را صرف ساختن روابط خود کنید.

برخلاف جذب سرمایه از طریق معامله، شاید جذب سرمایه از طریق رابطه زمان‌بر باشد، اما این کلید جذب سرمایه و ایجاد مجموع‌های از مشاوران اصلی و سرمایه‌گذارانی است که برای مدتی طولانی از شما حمایت خواهند کرد.

در این مقاله چند نکته برای آغاز به کار بیان شده است:

* اگر به پول احتیاج دارید، درخواست راهنمایی کنید.
زمانی‌که یکی از شرکت‌های مخاطره‌آمیز خود را به نام تنئو (Teneo) (یک برنامه‌ غیرانتفاعی رهبری در سطح ملی) راه‌اندازی کردم، سرمایه‌داری موفق و انسان‌دوست، من و چند تن از دوستانش را برای جلسه‌ بحث و تبادل نظر به ناهار دعوت کرد. بعد از یک ساعت گفت‌وگوی مفید درباره‌ مفهومی که من درنظر داشتم، از من پرسیدند: «آیا در طول این ناهار، به هر آن‌چه می‌خواستی رسیدی؟»، با کمی گیجی جواب دادم: «بله، بله، از میزبانی شما متشکرم، خیلی چیزها یادگرفتم» او مکث کرد، و گفت: «خب ۲۵۰ هزار دلار چه‌طور است؟»

و آن اولین پولی بود که تا آن زمان به‌عنوان سرمایه به دست آورده بودم، درحالی‌که حتی آن را تقاضا نکرده بودم.

این تجربه به من یاد داد که اگر پول می‌خواهم، باید درخواست مشاوره کنم. زمانی‌که واقعا به دنبال مشاوره‌ از کسی هستید، فروتن می‌شوید و آن‌ها را بالا می‌برید و در موضع قدرت قرار می‌دهید، نشان می‌دهید توانایی خوب گوش دادن و سوال‌های خوب پرسیدن را دارید، و با ظرافت اجازه می‌دهید بدانند که شما در حال جذب سرمایه هستید بدون آنکه مستقیما از آن‌ها درخواست کرده باشید.

در آخرین شرکتم، اوت‌باکس (Outbox) (سرویسی که به‌صورت دیجیتال تمام نامه‌های غیر‌الکترونیک شما را به‌صورت آنلاین به دست شما می‌رساند) فهرستی از ۲۰ موضوع تهیه کردیم که در رابطه با آن‌ها به کمک احتیاج داشتیم. این موضوعات شامل همه چیز از تجهیزات تا انبارها، و از شرکای دولتی تا سرویس‌های ارسال نامه‌های تبلیغاتی می‌شد. سپس فهرستی از ۱۰۰ سرمایه‌گذار و مشاور تهیه کردیم که در زمینه‌های اصلی کسب‌وکارمان تخصص داشتند، و با همه‌ی کسانی که در این فهرست بودند ارتباط برقرار کردیم.

معمولا متوجه می‌شدیم که این متخصصان مشتاق بودند درباره‌ چیزی صحبت کنند که در حوزه‌ تخصص‌شان باشد و از طرفی جدید و هیجان‌انگیز نیز باشد. ما فقط به خاطر این‌که سرمایه‌گذاران پول داشتند با آن‌ها صحبت نمی‌کردیم، بلکه دراصل به دنبال مشاوره از افرادی بودیم که واقعا می‌توانستند برای حل مشکلات سخت، به ما کمک کنند.

* قبل از این‌که درخواست پول کنید، اعتماد جلب کنید.

شاید در نگاه اول، این واقعیت که سرمایه‌گذاران فقط پولشان را برای کسب‌وکاری هزینه می‌کنند که آن‌ها را می‌شناسند نوعی پارتی‌بازی باشد ولی با نگاهی عمیق‌تر، حداقل بعضی از قسمت‌های آن درست به نظر می‌رسد. سرمایه‌گذاران در شرکت‌های نوپا نه‌تنها ظرفیت کسب‌وکار شما را می‌سنجند، بلکه ویژگی‌های شخصیتی شما را نیز ارزیابی می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند بدانند که آیا می‌توانند به شما اعتماد کنند یا نه. جلب اعتماد در جلسه اول بسیار سخت است، مخصوصا اگر شما درخواست پول کنید. چالش اینجاست که شما قبل از این‌که واقعا به سرمایه نیاز داشته باشید، با سرمایه‌گذاران به توافق برسید.

برای جلب اعتماد، روش‌های زیر را در نظر داشته باشید:

 روابط مشترک بسازید. اعتماد معمولا از طریق دوستان مشترک منتقل می‌شود. من به شخص الف اعتماد دارم، و شخص الف به شما اعتماد دارد. بنابراین من به شما اعتماد دارم. مطمئن شوید که از روابط مشترک آگاهی دارید و از آن‌ها به‌درستی استفاده نمایید.

  • در گفت و شنود فروتن باشید. بسیاری از مواقع، موسسان آن‌قدر مشتاقانه به هدف خود باور دارند که توانایی شنیدن و تحلیل انتقادها را ندارند.
  • نشان دهید که می‌دانید چه چیزهایی را نمی‌دانید. اگر از شما سوالی درباره‌ شرکت‌تان شد که پاسخ آن را نمی‌دانستید، به آن اقرار کنید. شاید یکی از راه‌های انجام آن گفتن این جمله باشد: «راستش درباره‌ی این قضیه مطمئن نیستم، اجازه دهید بررسی کنم و بعد برای شما توضیح دهم». و از آن مهمتر، هیچگاه از خود چیزی سر هم نکنید.

نشان دهید برای یافتن آن‌چه نمی‌دانید، برنامه دارید. اگر خلاءهایی اساسی در دانش شما وجود دارد که برای کسب‌وکار شما مشکل‌ساز است، آن‌ها را مشخص کنید و نشان دهید برای برطرف کردن آن‌ها برنا‌مه‌ای دارید.

نشان دهید کاملا مشتاق شنیدن انتقادها، تردیدها یا ترس‌های افراد در رابطه با مسایلی که می‌دانید، هستید. بااین‌که وقتی آمارهای لازم را در اختیار دارید تا پاسخ سوالات افراد را بدهید، قطع کردن و پریدن میان حرف‌های آن‌ها ساده است، اما کنجکاو بمانید و به حرف‌های آن‌ها گوش دهید. شاید از دیدگاه جدید آن‌ها نسبت به مساله، چیزی فراگیرید، و حداقل به آن‌ها نشان می‌دهید که برای آن‌چه می‌گویند ارزش قائلید.

* با سرمایه‌گذاران زمانی ملاقات کنید که به‌دنبال جذب سرمایه نیستید.

حقیقت دارد که طبیعی‌ترین زمان ملاقات با سرمایه‌گذاران زمانی است که شما در حال جذب سرمایه هستید، اما راه‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد. من شخصا به‌دنبال بهترین سرمایه‌گذاران یک صنعت بودم تا از آن‌ها درباره‌ شرکت خودم بازخورد بگیرم. زمانی که به آن‌ها دسترسی پیدا می‌کردم چیزی شبیه این می‌پرسیدم: «مشغول ساختن شرکتی در فلان صنعت هستم و واقعا نوشته‌ها و سرمایه‌گذاری‌تان در این فضا را تحسین می‌کنم. ممکن است برای من ۳۰ دقیقه زمان بگذارید تا آن‌چه یادگرفته‌ایم را به اشتراک بگذاریم و از شما بازخورد دریافت کنم؟»

حتی زمانی‌که شما به دنبال جذب سرمایه نیستید در اغلب مواقع سرمایه‌گذاران مشتاق‌اند با کارآفرینان جدید ملاقات داشته باشند. شغل آن‌ها علاوه بر سرمایه‌گذاری، دانستن مسائل در آن صنعت است، درنتیجه از این به نفع خودتان استفاده کنید. ملاقات‌ها را به‌عنوان فرصتی برای به اشتراک‌ گذاشتن آن‌چه آموخته‌اید در نظر بگیرید. اگر از ملاقات رسمی می‎ترسید، این سه روش را مدنظر داشته باشید:

  • پیشنهاد دهید که کمک کنید و واقعا چنین کنید. من یکی از سرمایه‌گذاران کنونی خود را در اِیبل (Able) ملاقات کردم. ایبل یک شرکت فن‌آوری مالی است و زمانی‌که واقعا بخواهد کمک کند، وام‌های آنلاین با بهره کم را ارائه می‌کند. او می‌دانست که ما هنوز به جذب سرمایه نیاز نداریم، اما می‌خواست راهی برای ساختن روابط پیداکند. ارتباط خوبی با او ایجاد کردیم و  بنای این ارتباط را بر کمک به یکدیگر گذاشتیم. بعدها همین آشنایی سبب شد تا در جذب سرمایه بتوانیم از او کمک بگیریم.
  • با آن‌ها خارج از دفتر ملاقات کنید. بسیاری از سرمایه‌گذاران، به ویژه جوان‌ترهایی که بالاجبار باید معاملات جدیدی داشته باشند، سالانه به صدها رویداد مختلف می‌روند، از جمله زمان فروش ویژه نوشیدنی در رستوران‌ها، کنفرانس‎ها، نمایشگاه‌های ارائه‌ نسخه‌های آزمایشی محصولات، و جشن‌های فارغ‌التحصیلان. راه‌هایی برای پیدا کردن این رویدادها پیدا کنید و کاری کنید دعوت شوید، و سپس یاد بگیرید چگونه از رویدادهای شبکه‌ای به بهترین نحو استفاده کنید. خود را به‌صورت مفصل معرفی کنید. جملاتی کوتاه اما جذاب برای گفتن درباره‌ خودتان داشته باشید. سوال‌های خوب بپرسید، و سپس راهی برای پی‌گیری پیدا کنید.
  •  از لحاظ فکری با آن‌ها ارتباط برقرار کنید، حتی به‌صورت مجازی. بعضی از سرمایه‌گذاران تحلیل‌های بسیار عمیقی درباره‌ی مسائل مختلف در توئیتر و یا حتی وبلاگ‌ها منتشر می‌کنند. ارائه‌ نقطه نظری مخالف، یا پرسیدن سوالی کاوشگرانه، روش خوبی برای برقراری ارتباط است. می‌توانید از طریق ایمیل برایشان یک نامه‌ی ۲۰۰ کلمه‌ای به همراه اطلاعاتی درباره‌ این‌که چگونه می‌توانند استدلال‌هایشان را بهتر یا کامل‌تر کنند بفرستید. اشتباه متوجه نشوید، لطفا با سرمایه‌گذاران درگیر نشوید. اما باید بحث‌های داغی را با آن‌ها آغاز کنید.

زمانی که جذب سرمایه را شروع کردم، سرمایه‌گذاران به نظرم در نقطه بسیار بالاتری نسبت به من قرار داشتند. آن‌ها مرا می‌ترساندند. اما بعد از مدتی فهمیدم که آن‌ها تفاوت چندانی با من ندارند. بسیاری از سرمایه‌گذاران شرکت‌هایی را تاسیس کرده بودند، همان‌طور که بسیاری از موسسان قبلا سرمایه‌گذار بوده‌اند.

گاهی در زندگی همه چیز برعکس می‌شود، اما زندگی طولانی است. حتی در زندگی کاری کوتاه‌مدتی که داشته‌ام، سرمایه‌گذارانی بودند که سعی کردم ترغیب‌شان کنم و به مننه گفتند و چند ماه بعد به من نامه نوشتند و از من خواستند به سرمایه‌گذاران دیگر معرفی‌شان کنم زیرا خودشان شرکتی تاسیس کرده بودند و درحال جذب سرمایه بودند.
شکی وجود ندارد که جذب سرمایه از طریق رابطه می‌تواند کار دشواری باشد، اما با تمرین یاد خواهید گرفت چگونه در ملاقات‌ها، «خودتان» باشید و ایجاد روابط درست با افراد را آغاز کنید. شاید زمان طولانی تری نسبت به آن‌چه می‌خواهید صرف شود، اما با ایجاد روابط معنادار به‌جای انجام صرف معاملات، کسب‌وکار شما در طولانی مدت وضعیت بهتری خواهد داشت.

مطالب مشابه استارت آپ ها :

 کسب درآمد موبایلی برای استارت‌آپ‌ها

معرفی برترین استارت‌آپ های کسب درآمد

سه استارت آپ موفق در کسب درآمد و جذب مشتری




ارسال توسط پول دوست

راهکار برندسازی کسب درآمد آنلاین

افراد زیادی در اینترنت به کسب و کار آنلاین مشغول هستند ولی کسب درآمد آنها و نیز محصولشان ممکن است در چشم نباشد و به قول معروف برند نشده باشند. برند شدن یک اعتبار و امتیاز خاص برای کسب درآمد در اینترنت است . مثلی معروف است که فلانی نون شهرتش را می خورد. این شهرت و یا برند شدن به اسانی به دست نمی اید. راههای زیادی برای برندسازی و کسب اعتبار در کسب و کار اینترنتی وجود دارد و ما قصد داریم تا سه راهکار یا گام مهم و اساسی که برندسازی کسب درآمد آنلاین را برجسته و مشخص می کند در اینجا ارائه دهیم.

استفاده از تمام پتانسیل فضای مجازی این روزها کار بسیار مهمی است. به همین دلیل، اولین کاری که کسب و کار های آنلاین باید انجام دهند این است که برند منحصر به فرد و اعتباری روزافزون برای خود دست و پا کنند.

شرکت ها دیگر قادر نخواهند بود با تاکتیک های قدیمی برای خود برندسازی کنند؛ در دوره ی کنونی، شیوه های قدیمی برندسازی به هیچ وجه جوابگو نخواهند بود. برندسازی برای حضور آنلاین اهمیت زیادی دارد. به نظر می رسد یک نفر این موضوع را از هر کس دیگری بهتر فهمیده باشد؛ کسی که تمام چارچوب های ذهنی خسته کننده ی موجود را در هم شکسته است.

نام او شان آذری است، مدیرعامل یک شرکت بازاریابی شبکه های اجتماعی به نام Breakthrough Social. هر کسی که با کار شان در این زمینه برخورد داشته باشد، نه تنها تحت تأثیر برندینگ وی قرار خواهد گرفت، بلکه بررسی های موردی وی را نیز خواهد ستود.

شان برای بررسی موردی مشتریان خود صفحه ای درست کرد. او جامعه ی دنبال کنندگان مشتری خود را ظرف ۸ ماه از ۵ هزار نفر به ۲۰۰ هزار نفر رساند. به خاطر همین مهارت فوق العاده ی وی در بازاریابی روی شبکه های اجتماعی، توجه بیشتری به سمت این شرکت جلب شد و با همین پروژه فروشش به سه برابر رسید.

آذری در حال حاضر بیش از ۳۰ نوع صفحه ی مختلف روی اینستاگرام دارد. برای اینکه به قدرت وی در این کار پی ببرید کافی است به چند نمونه از صفحات وی با ۱۰۴ هزار، ۹۰ هزار و ۱۰۶ هزار نفر فالور نگاهی بیندازید. اما در ادامه می توانید برخی از استراتژیهایی که برای بازاریابی برند آنلاین شما در موردشان صحبت کردیم را از نظر بگذرانید:

۱- در مورد محصولات یا خدمات آگاهی رسانی کنید

هنوز هم خیلی از شرکت ها به کنار گذاشتن شیوه های بازاریابی سنتی و به کارگیری بازاریابی دیجیتال تمایلی نشان نمی دهند. شان تصمیم گرفت این دسته از مشتریان احتمالی و سرسخت را به مشتریان بلند مدت خود تبدیل کند. او با اینکه نسبت به محصول نگرانی های بیشتری داشت، روی بازاریابی تمرکز بیشتری کرد. راز موفقیت او از این قرار بود:

آذری به جای آنکه به تبلیغ خدمات خود بپردازد، روی آشکار کردن ارزش این خدمات متمرکز شد. او طرح بازاریابی محتوایی کسب و کار مورد نظر را آماده کرد و به آن در پیاده سازی استراتژی ها روی تمام پلتفرم های دیجیتال کمک کرد.

شما می توانید برای کسب و کار خودتان از شناساندن فلسفه ی وجودی محصول یا خدمات خود شروع کنید. اگر نتوانید ارزش محصول خود را به مشتریان نشان دهید، راه پیدا کردن به بازار آنها کار دشواری خواهد بود.

برای آنکه به یک برند تبدیل شوید، روی ارزش منحصر به فردی تمرکز کنید که برای مشتریان خود فراهم می کنید؛ ارزشی که شرکت های دیگر از ارائه ی آن عاجزند. از این نقطه، شرحی از شرکت خود به وجود بیاورید که بتوانید آن را با مشتریان در میان بگذارید؛ حکایتی که بیانگر گزاره ی ارزش منحصر به فرد شما باشد.

۲- در رویکرد خود ثبات قدم داشته باشید

شان و اعضای تیمش، با ۱۲ سال سابقه ای که در حوزه ی بازاریابی دیجیتال دارند، برای کمک به رشد برند ها و افزایش حضور آنلاین آنها تلاش بسیاری کرده اند.

آنها خوب می دانند که برند هر شرکتی ارزشی دارد، اما بهبود و رساندن وجهه ی برند به مشتریان و یا واگذار کردن این کار به هر کس دیگری، به تصمیم خود شرکت بر می گردد. برندسازی نیازمند زمان است. این فرایند به استراتژی مناسب و انسجام در اجرا نیاز خواهد داشت.

پیش از آنکه کسب و کار خود را تبدیل به یک برند کنید، یک سؤال از خودتان بپرسید: «کسب و کار من قرار است چه کار کند؟» … بعد از آنکه جواب این سؤال را پیدا کردید، از مسیر خود منحرف نشوید. منحرف شدن از این مسیر، روی برند شما تأثیر منفی خواهد گذاشت.

۳- از قدرت بررسی های موردی استفاده کنید

اولین چیزی که هنگام خرید محصول یا خدمات مد نظر قرار می دهید چیست؟

اول از همه، از دوستان و آشنایان خود در این باره خواهید پرسید. سپس به نقد های آنلاین و یا مدرکی قابل اعتماد در مورد محصول یا خدمات مورد نظر مراجعه خواهید کرد. امروزه، لازم نیست بازاریابان تمام وقت خود را به صحبت کردن در مورد ویژگی ها و مزایای محصول یا خدماتی که ارائه می کنند اختصاص دهند. در دنیای امروز، مشتریان می خواهند فرایند خریدی پیدا کنند که با بررسی های موردیِ قابل اعتماد پشتیبانی می شوند.

شما با نشان دادن نمونه های زنده در قالب بررسی موردی، خودتان را از هزاران فروشندهی چرب زبانی که برای فروش خود دست به ترفند های مختلفی می زنند متمایز خواهید کرد.

مطالب مشابه برند سازی:




ارسال توسط پول دوست

راهکار رفع افت فروش در کسب و کار و افزایش کسب درآمد

هر کسب و کار و شغلی اعم از کسب و کار خانگی، تجاری ، صنعتیريال سنتی و... در کسب درآمد و فروش دچار فراز و فرود می شود و همیشه با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند. این افت و خیز ممکن است در همه فصول سال اتفاق بیفتد که در صورت ادامه موجب ورشکستگی و تعطیلی کسب و کار می شود و یا در برخی مواقع و فصول سال اتفاق بیفتد که به آن ماههای خوب و بد کسب و کار می گویند. البته قبل از پرداختن به اصل مسئله یعنی راهکارهای رفع افت فروش محصول و خدمات و آموزش چگونگی افزایش کسب درآمد، باید بگویم که برای برخی مشاغل افت فروش کاملا طبیعی است مثلا برای کسانی که در حوزه لوازم التحریر فعالیت دارند در فصل تابستان به خاطر تعطیلی مدارس افت فروش دارند ولی در اواخر شهریور و اوایل مهرماه که فصل بازگشایی مدارس هست فروششان فوق العاده بالاست.

این مسئله در برخی از کسب و کارها در صنایعی مانند خوراکی و خدمات گردشگری باید به ماه‌های خوب‌شان متکی باشند تا بتوانند در بقیه‌ی ماه‌های سال به فعالیت خود ادامه دهند. اگر کسب و کار کوچک شما حتی برای چند هفته نتواند درآمدی تولید کند، چه کار می‌کنید؟ پاسخ دادن به این سوال برای بسیاری از صاحبان کسب و کارهای کوچک سخت است به ویژه اگر در صنایعی کار کنند که فروش آنها در فصول مشخصی از سال دچار کاهش‌های شدید می‌شود. با ما همراه باشید ۵ راهکار عالی را یاد بگیرید.

۱- بیشتر به فروشندگان پاره‌وقت یا فصلی متکی باشید.

هیچ کارفرمایی نمی‌خواهد فروشنده خوبش را از دست دهد اما برخی اوقات برای اینکه سازمان را حفظ کنیم، این کار لازم است. این مسئله در مورد کسب و کارهایی که فروش فصلی متفاوتی دارند مانند بوتیک‌هایی که در روزهای مانده به نوروز ایجاد می‌شوند بیشتر صدق می‌کند.

ممکن است در سایر ماه‌های سال کار کافی وجود نداشته باشد تا بتوان وجود تعداد زیاد فروشندگان را توجیه کرد بنابراین باید به این مسئله در زمان استخدام فروشندگان حرفه‌ای به صورت تمام وقت، چند نیروی پاره وقت را استخدام کرد تا فصل یا فصول پر از ازدحام سال را به کمک آنها سپری کرد و زمانی که فروش افت محسوسی می‌کند با تعداد زیادی از آنها قطع همکاری نمود. واضح است که به لحاظ اخلاقی این مسئله باید از همان ابتدا برای فروشندگانی که استخدام می‌شوند، توضیح داده شود.

۲- به کوتاه کردن ساعت‌های کاری فکر کنید

یک کسب و کار برای آنکه درآمدزایی کند، باید باز باشد. اما فرض کنید که شما یک پیتزافروشی دارید که در ماه‌های زمستان روزانه تنها چند مشتری به آن سر می‌زنند. در این شرایط بهتر است برای چند ساعت رستوران شما باز باشد و به مشتریان خدمت رسانی کنید.

هرچه بیشتر فروشگاه شما باز باشد، هزینه برق و گاز و حقوق پرسنل بالاتر می‌رود و اگر در بخش مرتبط با مواد غذایی فعالیت دارید، خطر فاسدشدن مواد غذایی افزایش می‌یابد. تمام اینها یعنی افزایش هزینه در شرایطی که درآمدی وجود ندارد. برای اینکه چه ساعت هایی برای باز بودن مناسب است، لازم است بسته به صنعت خود با چند بار آزمون و خطا کردن بهترین و شلوغ‌ترین ساعت‌ها را در فصول افت فروش تشخیص دهید و تنها در آن ساعت‌ها به فعالیت بپردازید.

۳- قبل از رسیدن به افت فروش به اندازه کافی پس انداز کنید

برای یک کسب و کار فصلی خیلی سخت است که بتواند در ماه‌های آرام سال سودده باشد. در چنین ماه هایی حتی ناگزیر باید ضرر را نیز متحمل شد. به همین دلیل پس اندازکردن برای چنین ماه هایی بسیار مهم است.

البته پیش‌بینی میزان دقیق ضرر کار سختی است و از این رو لازم است که در ماه‌های رونق بازار تا جایی که می‌توان پس انداز کرد. در غیر این صورت ممکن است مجبور شویم به گرفتن وام هایی با سود و کارمزد بسیار بالا روی بیاوریم که در کوتاه مدت مشکل را حل می‌کنند، اما در بلندمدت مشکلات بسیار زیاد دیگری را به وجود می‌آورند. هرچقدر بیشتر به پس انداز خود متکی باشیم راحت تر و بی‌دغدغه تر می‌توانیم ماه‌های بد سال را پشت سر بگذاریم و دوباره به سوددهی برسیم.

۴- به دنبال منابع دیگری برای درآمدزایی باشید

اگر فصلی از سال را سپری می‌کنید که مشتریان زیادی به سراغ تان نمی‌آیند، یک راهکار برای خارج شدن از این وضعیت می‌تواند آزمودن منابع دیگری برای درآمدزایی باشد. برای مثال اگر رستوران شما در نزدیکی یک مدرسه یا دانشگاه قرار دارد و در فصل تابستان کاهش چشمگیری در تعداد مشتریان شما رخ می‌دهد، می‌توانید در این زمان خدمات خود را به صورت کترینگ و تحویل غذا در منزل ارائه دهید.

۵- زمان مناسب برای فعالیت‌های ترویجی را انتخاب کنید

در ماه‌هایی از سال که فروش شما پیک خود را می‌گذراند شاید خیلی نیازی به بازاریابی و تبلیغات نداشته باشید اما زمانی که فروش افت می‌کند لازم است با فعالیت‌های تخفیفی و ترویجی جلوی افت فروش را تا جایی که می‌توان گرفت. البته باید به این نکته توجه کرد که میزان تخفیفات نباید به گونه‌ای باشد که مشتریان خرید خود را به این زمان کوتاه موکول کنند و زمانی که تخفیف برداشته می‌شود، دیدی منفی نسبت به کسب و کار ما پیدا کنند.




ارسال توسط پول دوست

راهکار ثروت آفرینی و کسب درآمد بالا

همه ما دنبال کسب درآمد بیشتر و افزایش مال و ثروت خودمان هستیم و تلاش می کنیم تا آنچه را که داریم بیشتر کنیم و یا آنچه را نداریم به دست بیاوریم . خلاصه انسان کمال گرا و یا حداقل ایده آل طلب است و ای خیلی خوب است ولی ایا همه کمال در کسب درآمد بالا و جمع کردن پول و کسب ثروت است اصولا میلیاردر شدن افتخار است ؟ شاید در ذهن شما سوالات زیادی از راههای کسب درآمد و یا شیوه ثروتمند شدن وجود داشته باشد البته در این مقاله قصد داریم تا پاسخی برای سوال شما و یا افرادی دیگر بیابیم که ثروت چست ؟ و کسب درآمد بالا به چه مفهوم و با چه قیمتی ممکن است ؟ آیا پول انگیزه است و یا کسب درآمد و مال وسیله است . با ما همراه باشید

مطالب مشابه و مرتبط:

درآمد زایی بدون سرمایه و پول

خواهرزاده‌ی من دوست دارد ثروتمند شود. او درمورد دوستانش که خانواده‌های ثروتمندی دارند، با من صحبت می‌کند. تصوراتی که از ثروتمندبودن دارد، با من درمیان می‌گذارد و مدام از من می‌پرسد آیا فلان خانواده ثروتمند هستند؛ فلان شخص چطور؟

من قبل از اینکه به او پاسخ دهم همیشه از او می‌پرسم تعریفش از ثروت چیست. وقتی او از من می‌پرسد که آیا ما هم ثروتمند هستیم یا نه؟ به او پاسخ می‌دهم: «بله، ما با عشق ثروتمند هستیم».

این پاسخ برای عوض‌کردن بحث و سربه‌سرگذاشتن او مناسب است. این را می‌گویم و بعد درمورد اتفاقات دیگر در زندگی روزمره‌ سخن می‌گوییم.

راهبردهای ثروت آفرینی را که در صورت ادامه‌دار شدن گفت‌وگو با خواهرزاده‌ام مرور می‌کنم در ادامه با شما هم درمیان می‌گذارم. من امیدوارم که به‌مرور زمان، این نکات در ذهن او هم جای بگیرند. وقتی خود من واقعا این نکات را درک کردم و در عمل اجرا نمودم زندگی‌ مالی‌ام زیرورو شد. این راهبردها شاید زندگی مالی شما را هم زیرورو کنند.

پول، همیشه انگیزه‌ای ناکافی است

پول انگیزه‌آور نیست

شما تاوقتی این نکته را درک نکنید، مدام به‌خیال ثروتمندشدن دور خود می‌چرخید و از خود می‌پرسید: «پس چرا ثروتمند نمی‌شوم؟» باید بدانید که پول در کوتاه‌مدت انگیزه‌ خوبی است، اما وقتی شرایط سخت شود، آدم جا می‌زند و با خودش می‌گوید: «بی‌خیال پول… از همین چیزی که دارم راضی‌ام».

برای اینکه واقعا ترغیب شوید تا از شرایط و چالش‌های سخت پیش رو عبور کنید، باید به‌طور واضح و روشن انگیزه‌ی خود را برای مسیری که انتخاب کرده‌اید، مشخص کنید.

برای مثال مفهوم آزادی و رهابودن برای من آن‌قدر مهم بود که فکرم را به خود مشغول کرده بود. اینکه می‌دیدم آزاد نیستم احساس خفگی به من می‌داد، مخصوصا وقتی دیدم که آزادی‌هایی که در شغل خود داشتم آرام‌آرام از دست می‌رفتند. من تصویر روشنی از زندگی خود داشتم و همین باعث شده بود تا خیلی زودتر از آنچه برنامه‌ریزی کرده بودم، شغل خود را رها کنم.

نیاز مبرم به آزادی و کنترل‌داشتن بر زمان، انگیزه‌ی اصلی من بود.

من شغل خود را رها کردم؛ آن هم نه به این دلیل که از لحاظ مالی در شرایط مساعدی بودیم، بلکه شغل خود را رها کردم به این خاطر که دیگر تحمل این را نداشتم که ببینم کل زندگی‌ام گویی تنها یک روز است که بیشتر کش آمده. من حاضر بودم برای به‌دست‌آوردن آزادی هر سختی‌ای را تحمل کنم.

من هرگز به‌دنبال پیدا‌کردن شغل جدید نبودم– بلکه برای ساختن زندگی فعلی‌ام برنامه‌ریزی کردم این انگیزه‌ی من بود؛ نه پول. برای اکثر والدین اینکه وقت بیشتری را کنار فرزندان خود بگذرانند و در کانون گرم خانواده حضور داشته باشند، انگیزه‌ی بسیار نیرومندی است. برای عده‌ای دیگر، ظواهر مادی مثل خانه‌ی خوب یا ماشین آنچنانی یا تعطیلات می‌تواند انگیزه‌ باشد، اما این انگیزه‌ به‌مرور زمان ناملموس‌تر می‌شود. مهم نیست که انگیزه‌دهنده‌ی شما چیست، من فقط می‌خواهم بگویم که اگر شما انگیزه‌ی خود را فقط پول و ثروتمندشدن قرار دهید، حتما شکست خواهید خورد.

 

اگر از موضع خود کوتاه نیایید ثروتمند نمی‌شوید

من اخیرا این فرصت را پیدا کردم تا با یکی از مشاوران برتر کسب‌وکار و شاگردانش شام بخورم. یکی از زنان که در گروه شرکت کرده بود و به‌خاطر کلاس‌ها، توانسته بود بهبود زیادی به کسب‌وکار خود بدهد راز موفقیت خود را با من درمیان گذاشت: «من فقط کاری رو که بهم می‌گن انجام می‌دم. فقط همین».

او وقت خود را با بحث در مورد اینکه چرا فلان کار را به فلان روش انجام داده هدر نمی‌دهد. او اشتباهات خود را می‌پذیرد و دربرابر پیشنهاد دیگران مقاومت نمی‌کند– او فقط از فرایند پیروی می‌کند و به نتایج عالی کار خود هم دست می‌یابد.

اکثر مردم ترجیح می‌دهند اشتباهات خود را پنهان یا توجیه کنند تا حس بهتری درمورد خودشان پیدا کنند. اما این زن به اشتباهات خود اذعان می‌کند و از آنها هم درس می‌آموزد. معدود افرادی مثل این زن هستند. اکثر مردم دوست دارند حق با آنها باشد و ترجیح می‌دهند تا تفکرات و رفتارهای خود را توجیه کنند– حتی اگر بابت شرکت در چنین کلاس‌هایی پول هنگفتی خرج کنند.

اسامی برنده و بازنده را رها کنید

شما نه برنده‌اید نه بازنده؛ تلاش شما در برخی موارد منجربه موفقیت و در برخی موارد منجربه شکست خواهد شد.

بازده را نباید به تنهایی سنجید

جایی‌که بازدهی وجود داشته باشد، ریسک هم هست. باید با دقت آن چیزی که برایش ریسک می‌کنید، زمان، انرژی و پول صرف می‌کنید و بازده‌ای که از آن به‌دست می‌آورید، بررسی کنید.

 

تنها جایی‌که می‌توانید از آنجا شروع کنید، همین جایی است که الان هستید

همه می‌خواهند در اول صف باشند و کار خود را از آنجا شروع کنند، اما دنیا این‌گونه ساخته نشده است. برای مثال بازار تره‌بار را درنظر بگیرید. آیا برای انتخاب یک صف در بازار میوه‌ و‌ تره‌بار با چالش روبه‌رو می‌شوید؟ آیا در صف کندی قرار دارید و آرزو می‌کنید کاش صف دیگری را انتخاب کرده بودید؟ آیا صف‌ خود را عوض می‌کنید؟ اکثر مواقع اگر صف را عوض کنید هیچ تفاوتی در سرعت شما نخواهد داشت. البته گاهی‌اوقات ممکن است تفاوت داشته باشد. همیشه به‌جای اینکه از خواندن روزنامه لذت ببرید فکر خود را درگیر این صف و آن صف می‌کنید. یک صف را انتخاب کنید، به اول صف هم می‌رسید،مگر غیر از این است؟ تازه وقتی هم برسید بعضی مواقع یک صف دیگر جلوی‌تان ایجاد خواهد شد! تنها ضمانت قطعی این است که اگر هرگز وارد صف نشوید نمی‌توانید به اول صف برسید. به‌عبارت بهتر، بالاخره به اول صف می‌رسید. زندگی هم همین‌طور است – پس به‌جای اینکه به این صف و آن صف فکر کنید کارتان را انجام دهید!

بر مدیریت انرژی تسلط پیدا کنید نه بر مدیریت زمان

افراد زیادی را می‌شناسم که بزرگ‌ترین مانع برای رسیدن به اهداف خود را زمان می‌دانند. اما اگر از همان افراد درخصوص برنامه‌های تلویزیونی، فیلم‌ها و زندگی خصوصی بازیگران بپرسید سیر تا پیاز ماجرا را برایتان تعریف خواهند کرد؛ چرا که هر شب به‌مدت چهار ساعت تمام روی کاناپه جلوی تلویزیون لم داده‌اند. خیال‌تان را راحت کنم که آنها با این کار مرتکب بسیاری از اشتباهات رایجِ وقت‌کُشی می‌شوند.

من دریافته‌ام که زمان برای این افراد مسئله نیست – البته مسئله‌ی من هم نیست. بلکه مسئله‌ی اصلی انرژی است. من درحال حاضر برنامه‌ی‌ غذایی، ورزشی و کاری خود را حول محور استفاده از انرژی و تجدید انرژی تنظیم می‌کنم. این نکته مطالب زیادی را در خود دارد، اما برای رسیدن به اهداف بزرگ خود همان‌طور که به خواب بیشتر، نوشیدن آب بیشتر، قدم‌زدن و قطع مصرف قند و شکر نیاز داریم، به انرژی هم بسیار نیازمندید. این مقیاس‌ها، می‌توانند ساعت‌های زیادی از انرژی متمرکز را به روزهای شما بیفزایند. من بر این باورم که با رعایت این نکته، خواهید توانست کاری را که دیگران ظرف ۸ الی ۱۰ ساعت در یک روز کاری انجام می‌دهند، طی ۲ ساعت به انجام برسانید.

کمال‌طلبی فلج‌کننده است

وقتی کمال‌طلب باشید منجمد خواهید شد و نمی‌توانید به جلو حرکت کنید. به‌جای کمال‌طلبی برآنچه «به اندازه‌ی کافی خوب» است و می‌توانید آن را امروز انجام دهید تمرکز می‌کنید تا به جلو حرکت کنید. به‌قول معروف، یک برکه‌ی عمیق بهتر از یک اقیانوس سطحی است. به جلو حرکت کنید. کمال‌طلبی را رها کنید. پیشرفت مهم‌تر است.

 

هر روز خدا روز خوبی است، مگر اینکه شما آن را خراب کنید

این درسی است که مادربزرگم به من داده است. او همیشه به من می‌گفت: «اگر یک روز هم روز خوبی نباشد، تقصیر خودم است». این جمله‌ی او برای من خوشایند نبود و با خودم می‌گفتم چطور ممکن است که همیشه خودمان مقصر باشیم؟ راستش وقتی می‌دیدم معلمم نمره‌ی بدی به من داده و یا برادرم من را کتک می‌زند و در هیچ‌کدام هم مقصر نبودم از جمله‌ی مادربزرگم متعجب می‌ماندم. اما الان فهمیده‌ام که هرچیز در زندگی به انتخاب‌های ما بستگی دارد. اغلب مواقع تصمیمی گرفته‌ام که باعث اتفاقی شده است– پس در وهله‌ی نخست این کار را خودم انجام داده‌ام. من این اختیار را دارم که روز خوبی داشته باشم یا بد. من در دقیقه‌های بد زندگی می‌دانم که خودم با دست خودم کاری کرده‌ام که این‌طور شده است و این نکته را نیز می‌دانم اگر شاد بودم خودم خواسته‌ام شاد باشم؛ به‌همین سادگی.

برای خودتان مسئله‌های مختلفی طرح کنید

من از یک دسته از آدم‌ها خیلی بدم می‌آید: کسانی‌که مدام درمورد یک مشکل تکراری نق می‌زنند. من هیچ‌وقت متوجه نشدم این افراد چرا راه‌حلی برای مسئله‌ای که مدام از آن ناراحت هستند، پیدا نکرده‌اند. شاید هم دوست دارند این مسئله را پنهان کنند. من خودم هزارتا مشکل دارم و ترجیح می‌دهم این مشکلات را به مانند یک چالش درنظر بگیرم. هروقت هم که مشکلی را حل می‌کنم، انگار مشکل جدیدی به‌وجود می‌آید– اما تلاش دارم که غرق در یک مشکل واحد نشوم.

 

لحظات شادتری را ایجاد کنید

فهرستی از شادترین لحظات زندگی خود تهیه کنید؛ می‌بینید که در هیچ‌یک از آنها پول جایی نداشته است (یا حداقل در تعداد اندکی از آنها پول دخیل بوده است). این لحظات شاد معمولا دربردارنده‌ی دستیابی به چالشی برای خودتان بوده‌ یا شبی مفرح و شاد را کنار خانواده و دوستان به چای‌خوردن مشغول بوده‌اید و از ته دل خنده‌اید یا تجربه‌ای فوق‌العاده از هر نوع داشته‌اید. برای مثال یکی از شادترین روزهای من روزی بود که با دوستم دیوید به تماشای المپیک زمستانی ۲۰۱۰ رفته بودیم و رقابت کانادا و آمریکا بر سر مدال طلا را می‌دیدیم. تجربه‌ی خیلی فوق‌العاده‌ای بود. همه‌ی افراد درون ورزشگاه غریبه بودند، اما انگار سال‌هاست باهم دوست بودیم. وقتی تیم کانادا مسابقه را برنده شد، همه فریاد شادی کشیدیم. قبل از آن لحظه هیچ‌وقت به کانادایی‌بودن خودم افتخار نکرده بودم و بابت آن این‌قدر خوشحال نبودم. آن روز یکی از شادترین روزهای زندگی‌ام بود. خوب است بدانید این تجربه کمتر از ۵۰ دلار برایم تمام شد.

 

شادی و موفقیت

ثروت هم مهم است، اما همه چیز نیست. زیاد به آن فکر نکنید. از زندگیتان لذت ببرید. در ذهن خود مرور کنید و ببینید کدام لحظات زندگی واقعا شما را خوشحال کرده‌اند و تلاش کنید تا آن لحظات را بیشتر بازآفرینی کنید. وقتی تمرکز خود را از روی پول بردارید و آن را به شادی و خوشحالی منتقل کنید، خواهید دید که پول هم خودش خواهد آمد.

باور کنید پول‌درآوردن آن‌قدرها هم که می‌گویند سخت نیست. آنچه سخت‌تر است، حفظ پول، افزایش آن و استفاده‌ی کامل از آن برای ساختن زندگی‌ای است که دوستش دارید. همه‌ی این ده نکته چیزهایی است که من آموخته‌ام. اینها راهبردها و نکاتی است که مخصوصا ظرف دو دهه‌ی اخیر بر زندگی من تأثیری شگرف داشته‌اند. من از وقتی شغلم را ترک کردم با چالش‌های بزرگ‌تری نسبت به قبل آن مواجه شدم و به دستاوردهای شغلی بزرگ‌تری رسیدم. این مسیر برای من مثل یک ترن هوایی پر از ترس و هیجان بوده و هر روز با هر بالارفتن پاداش بیشتری نصیبم می‌شود. این را برای شما هم آرزومندم.




ارسال توسط پول دوست

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 211 صفحه بعد